ابتدای درس درمود رابطه علیت هست. علت چیزی هست ک ب چیز دیگه وجود میده یعنی حتما باید علت باشه تا معلول ب وجود بیاد و معلول هم چیزیه ک وجودش را از علت میگیرع یعنی وابسته و نیازمند ب علت هست اینجا ی رابطه ب وجود میاد با عنوان علیت ک ی رابطه وجود بخشیه یعنی داخل این رابطه یک طرف ک همون علت باشع ب طرف دیگع وجود میده اگ علت نباشه معلول هم نخواهد بود و اگه علت باشع معلول اون هم حتما خواهد بود و این تفاوتیه ک رابطه علیت با روابط دیگه ای ک داخل جهان هستن داره بعد درمورد دیدگاه دکارت درمورد علیت توضیح داده ک اون معتقد بوده ک اصل علیت بدون دخالت تجربه ب دست میاد و جزءاصول اولیه ای هست ک انسان ب طور فطری اون رو درک میکنه و این درک نیاز ب تجربه نداره ولی یافتن مصادیق علت و معلول ب تجربه نیاز داره ولی تجربه گرایان معتقدند ک انسان با حس همزمانی پدیده هارو درک میکنه و رابطه ضروری بین علت و معلول رو میفهمه بعد میگن چون زمین همیشه با اومدن خورشید روشن میشه و با رفتن اون تاریک میشه پس ی رابطه ضروری بین طلوع خورشید و روشن شدن زمین وجود داره و این همون رابطه علیت هست ولی دیوید هیوم ک اونم تجربه گرا هست با اینکه مثل بقیه تجربه گراها معتقده تنها راه شناخت واقعیت حسو تجربه هست ولی نظر متفاوتی درمورد رابطه علیت داره و میگه ک از طریق مشاهده حسی وتجربی ب دست نمیاد حس فقط میتونه اجسام رنگ ها و شکلهارو ب مانشون بده مثلا چشم ما میبینه ک با اومدن خورشید ب اسمون زمین روشن میشه ولی درک یک رابطه ضروری بین طلوع خورشید و روشن شدن زمین امکان نداره و میگه ک ب خاطر تکرار این پدیده داخل ذهن ما یک انعکاس ایجاد میشه ک بین این دوتا یک رابطه ضروری وجود داره و ب این انعکاس تداعی میگه ک علیت چیزی جز یک حالت روانی ب خاطر پشت سرهم اومدن پدیده ها نیست ولی فلاسفه مسلمان نظر متفاوتی دارنو اصل علیت رو یک قاعده عقلی میدونن بعد اینکه ی اصلی وجود داره با عنوان اصل امتناع اجتماع نقیضین ک همین ک ذهن انسان شکل گرفت میفهمه ک امکان نداره ک یک چیز هم وجود داشته باشه هم نداشته باشع یا هست یا نیست و همچنین امکان نداره ک یک چیزی هم خودش باشه هم خودش نباشه مثلا نمیشه ی مثلث هم مثلث باشه هم نباشه با توجه ب این اصل انسان میفهمه ک یک پدیده خود ب خود ب وجود نمیاد چون اگه چیزی بخواد خودشو ب وجود بیاره ب این معنی هست ک اون پدیده قبل از اینکه ب وجود بیاد وجود داشته تا تونسته ب خودش وجود بده ی اصل دیگه هست با عنوان اصل سنخیت ب این معنی ک هر علتی معلول خاص خودش رو ب وجود میاره و هر معلولی هم از علت خاصی پدید میاد و همه انسان ها ب طور طبیعی این اصل رو قبول دارن یکی از نتایجش هم اینه ک انسان از هرپدیده ای انتظار اثار متناسب با همون پدیده رو داره پس تلاش میکنه ک ویژگی های اون پدیده رو بشناسه و تفاوتش باپدیده های دیگرو بفهمه تا بتونه آاثار ویژه اون رو شناسایی کنه . اما همون طور ک گفتم معلول وابسته ب علته پس این علت هست ک ب وجود اومدن معلول رو ضروری میکنه اگه علت وجود نداشته باشه معلول ممکن الوجوده (امکان ذاتی) داره یعنی هم امکان داره ب وجود بیاد هم نیاد ولی وقتی علت باشه معلول حتما موجود میشه این رابطه رو وجوب علی و معلولی میگن نتیجه اصل علیت ارتباط بین پدیده های جهان با منشا وعلتشون هست نتجه اصل وجوب بخشی علت و معلول تخلف ناپذیری و حتمیت در جهان هست یعنی اگه علت تحقق پیدا کرد یقینا معلول هم ضرورت پیدا میکنه و آخری هم اصل سنخیت میان علت و معلول هست ک نظم خاصی رو درجهان ب وجود میاره